مهم ترین عاملی که در شکل گیری سبک های دلبستگی کودک نقش دارد، شیوه ارتباط او با مراقب اولیه است. میزان ابراز محبت به کودک، توجه به نیازهای اولیه و برآورده کردن آن ها، کیفیت حضور والدین و میزان توجهی که به کودک دارید به خصوص در دو سال اول زندگی، اهمیت زیادی دارد. نظریه دلبستگی که توسط جان بالبی روانشناس در سال ۱۹۶۸ معرفی شد یکی از بنیادی ترین نظرات در روانشناسی مثبت گراست. این نظریه ادعا می کند که افراد در کودکی مدل هایی را برای ارتباطات خود شکل می دهند که به سبک های دلبستگی معروف است که بر پایه تجارب اولیه افراد با خانواده یا مراقبین اصلی و نحوه ی پاسخگویی خانواده به نیازهای آن ها شکل می گیرد.
انواع سبک های دلبستگی در کودکان
چهار سبک دلبستگی اصلی عبارتند از:
- دلبستگی ایمن
- دلبستگی اجتنابی
- دلبستگی مضطرب
- دلبستگی آشفته
۱-دلبستگی ایمن:
زمانی که مادر به نیازهای کودک خود به درستی پاسخ بدهد، سبک دلبستگی فرد ایمن می شود. در سبک دلبستگی ایمن، هنگامی که والدین حضور داشته باشند، کودک احساس اطمینان خاطر می کند و با آرامش خیال به فعالیت های خود نظیر بازی و یا کنکاش در محیط مشغول می شود. در این شرایط اگر فرزند تنها باشد یا نزد شخصی غریبه گذاشته شود، با بی قراری و گریه کودک مواجه می شوند. اما زمانی که بازگردند، کودک آن ها را طلب می کند و بعد از مدت کوتاهی گریه متوقف می شود. در نهایت نیز دوباره فعالیتش را از سر می گیرد. این نوع بهترین سبک دلبستگی است. اگر به اندازه کافی به کودک خود توجه داشته باشید، بلافاصله نیازهای او را برطرف کنید و با حوصله و مهربانی با او ارتباط برقرار کنید، دلبستگی ایمن را در کودک خود پرورش می دهید. آموزش والدین در زمینه فرزند پروری بسیار اهمیت دارد. افراد با سبک دلبستگی ایمن، دارای عزت نفس بالایی هستند، دنیا را یک جایگاه امن می دانند. آن ها نسبت به انسان ها درست اندیش هستند و در ارتباطات خود، واقعیت را بنای تفکر قرار می دهند. آن ها به این مسئله اعتقاد دارند که همه ی انسان ها ذاتا خوب هستند اما گاهی بی اعتماد می شوند.
۲- دلبستگی اجتنابی:
زمانی که مادر از نظر عاطفی در دسترس نبوده و یا در ابراز علاقه و محبت ناتوان و غافل است، فرد به سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی دچار می شود. در سبک دلبستگی اجتنابی، کودک تمایلی به ارتباط یا تعامل با والدین ندارد. در واقع او اصلا توجهی به حضورتان ندارد در نتیجه در نبود آن ها نیز آشفته نمی شود. در این حالت اگر والدین کودک را تنها بگذارند و برگردند باز هم کودک از آن ها استقبال نمی کند و تمایلی به برقراری ارتباط باوالدین خود ندارد. مراقبت کننده ای که کودک را اولویت خود قرار نمی دهد و نسبت به نیازهای او بی توجه است، با فرزند خود با محبت و عاطفه رفتار نمی کند یا وقت کمی برای کودک می گذارد، باعث ایجاد سبک دلبستگی اجتبابی می شود. البته حالت دیگری نیز در پدید آمدن این سبک دلبستگی وجود دارد؛ ممکن است مراقبت کننده بیش از حد سخت گیر و یا کنترل کننده باشد و این حالت ها آنقدر کودک را اذیت کند که دور بودن را ترجیح دهد. کودکانی که سبک دلبستگی اجتنابی دارند، در آینده افرادی پرخاشگر و خجالتی می شوند که نمی توانند رابطه صمیمانه ای با دیگران برقرار کنند. اگرچه این گونه افراد در ظاهر افرادی خود کفا و مستقل هستند و از برقراری ارتباط گرم و صمیمانه با دیگران اجتناب می کنند، ولی بهتر است بدانیم که این رفتار پوششی بر روی درون ناامن و عزت نفس پایین آن ها می باشد. افراد مبتلا به سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی، در جمع معمولا قلدرمآب و کنترل گر هستند و با زورگویی به دنبال کسب عزت نفس گمشده شان می گردند.
۳-دلبستگی مضطرب یا دو سوگرا:
زمانی که مادر در برقراری پیوند عاطفی با فرزندش رفتاری غیر ثابت دارد، فرزند او دچار دلبستگی ناایمن دوسوگرا می شود، او همان الگوی دوسوگرایی با مادرش را با دیگر افراد اجرا می کند. این دسته از افراد از عدم حضور فرد مقابلشان ابراز نارضایتی شدید می کنند اما وقتی به او می رسند باز هم ابراز نارضایتی می کنند. این افراد در روابط خود به دیگران اعتماد ندارند اما به امید برآورده شدن نیازهایشان، فردی بسیار وابسته و آویزان می شوند. نیاز شدید آن ها دوست داشته شدن توسط فرد مقابل می باشد و آن ها به امید کسب این آرزو هر کاری می کنند. کودکانی که دارای این سبک دلبستگی هستند، دائما حس نگرانی و غمگینی دارند. این حالت تا بزرگسالی با آن ها همراه است. در نتیجه همیشه نگران ارتباط صمیمانه با دیگران هستند و خود را فردی طرد شده یا دوست نداشتنی می پندارند.
۴-دلبستگی آشفته:
زمانی که نیازهای کودک نادیده گرفته شود و کودک در یک محیط آسیب زا و آشفته رشد کرده باشد دچار سبک دلبستگی آشفته می شود. افراد با این سبک دلبستگی از نظر عواطف و احساسات در واقع بی حس هستند و در هیچ کجا احساس امنیت و ایمنی ندارند. فرد دچار سبک دلبستگی ناایمن آشفته می شود. این گونه از افراد دارای مجموعه ای از ویژگی های افراد اجتنابی و دوسوگرا هستند. این الگوی دلبستگی آشفته، اغلب در کودکانی که در معرض مشکلات بالینی قرار دارند یا کودکانی که تجربه ضربه درونی مثل از دست دادن والدین، جدایی از والدین یا مورد سوء استفاده قرار گرفته شدن را دارند مشاهده می شود. رفتار کودکانی که دارای سبک دلبستگی آشفته-سردرگم هستند، پر از تضاد، تناقض و آشفتگی است. این کودکان رفتار واحدی در مواجهه با مراقبت کننده خود ندارند. رفتار آن ها بین عشق و نفرت در تضاد است. در این حالت ممکن است کودکتان یک بار به شما بچسبد یا لحظه ای از آغوش شما تکان نخورد و گاهی ممکن است به محض در آغوش گرفتنش مقاومت کند و بخواهد که او را زمین بگذارید. در مواردی نیز احتمال دارد بی تفاوت باشد و هیچ واکنشی بروز ندهد. این سبک دلبستگی به دلیل نداشتن رفتار واحد والدین در برخورد با مسائل کودک ایجاد می شود. در این حالت، رفتار مشابه در کودک، یک بار مورد تنبیه واقع می شود و بار دیگر تشویق می شود. این رفتارهای نامتناسب و گیج کننده، عامل ایجاد کننده سبک دلبستگی آشفته در کودک هستند.
نقش والدین در شکل گیری دلبستگی ایمن در کودکان
در هفته های اول زندگی، نوزاد تقریباً به طور کامل به مادر خود وابسته است. یعنی بدون وجود او قادر به ادامه ی زندگی نیست؛ بنابراین هم از نظر جسمانی و هم عاطفی وابسته ی اوست. ایجاد احساس دلبستگی در کودکان از ۶ ماهگی شروع می شود. نکته ی مهم اینجاست که اگر مادر و یا مراقب اصلی به این رفتارها پاسخ مناسب بدهد، کم کم احساس دلبستگی را در کودک ایجاد می کند، اما اگر در پاسخگویی به این رفتارها ضعیف باشد، در کودک احساس ناامنی به وجود می آید. واقعیت اینجاست که کودکان با ورود به این دنیا دچار شوک می شوند. برای همین است که لحظه تولد گریه می کنند رفتارهای آرام و پاسخگویی درست به نیازهای عاطفی و جسمانی او باعث می شود اولین تجربیات او در این دنیا خوشایند و آرامش بخش باشد. در اینصورت او احساس می کند این دنیای جدید مکانی قابل اعتماد می باشد و سبک دلبستگی ایمن در کودک شکل می گیرد. اما در صورتی که مراقبین کودک نتوانند این احساس امنیت را در او ایجاد کنند، کودک به این نتیجه می رسد که این دنیا و انسان هایش غیر قابل اعتمادند و سبک دلبستگی نا ایمن در او شکل می گیرد. مهم تر از همه این که این الگوهای ذهنی تا آخر زندگی فرد می تواند ادامه پیدا کند، پس اینجاست که به اهمیت انواع سبک های دلبستگی پی می بریم. زمانیکه مادر به نیازهای کودک خود به درستی پاسخ بدهد، سبک دلبستگی فرد ایمن می شود. افراد با سبک دلبستگی ایمن، دارای عزت نفس بالایی هستند. جان بالبی بیان کرد که: اگر این پیوند عاطفی میان فرزند و مادرش به شکل ناایمن برقرار گردد، فرد دچار مشکلات روانی و جسمانی زیادی می شود. شکل گیری عزت نفس پایین، وابستگی شدید به دیگران یا استقلال، اتکاء به نفس کاذب و پوچ، عدم مدیریت بحران های زندگی عدم خویشتن داری در اجتماع، حفظ روابط دوستانه، سرکشی، فقدان اعتماد به دیگران، مشکلات یادگیری و بیماری کمبود توجه و تمرکز و اختلال بیش فعالی و انواع مختلف اختلال اضطراب نیز از بیماری های رایجی است که علت عمده ی آن سبک دلبستگی ناایمن می باشد.
به طور کلی سبک دلبستگی ایمن، بهترین سبک ارتباطی است که در سازگاری بیشتر فرد در زندگی نقش مهمی ایفا می کند. باید توجه داشت سبک های دلبستگی کودکان بر شخصیت آن ها در آینده تاثیر می گذارد و در صورتی که دلبستگی ایمن نباشد، ممکن است منجر به بروز اختلالات شخصیت، افسردگی و اختلالات خلقی نیز شود.